گاهي احساس مي کني با وجود همه چيز،
هيچ چيز نداري، گاهي ميان آشناهاي قديمي
نشستهاي، اما باز هم غريبه اي.
بعضي وقتها مي دانـــــــــي دلت پر است،
اما جايي را سراغ نداري که غصـــــــــههـايت را
بازگو کني.
گـــــــاهي وقتها حتي ديوارهاي اتاقت هم
از دست تو خسته شده اند و ديـــــــــــگر طاقت
شنيدن حرفهــــــــــاي پراز اندوه تو را ندارند. آن
وقت است که چشــــــــمهايت به يکباره هواي
باريدن مي کند.
ديشب براي من از آن گاهي وقتها بود..
جـــایــی بـایـــد باشــــد
غــیــر از ایــــن کـــنــج تـــنــهـــایـــی !
تــــا آدمــــ گــــاهـــی آنــــجـــا جــــان بــــدهــــــد !
مــثــــلا "آغـــــوش" تـــــــو !
جـــــان مـــیـــدهد برای جــــــــــان دادن ...
از عشق است...وگرنه من هیچ وقت این همه قانع و تسلیم نبوده ام !
دنبال بهانه ای برای گریه می گردم ...اخم های تو کجاست !!؟
مدتی است زیاد حرف میزنم
امـــــــآ
حرف دلـــم را نمیزنم ....
لعنتی …
من خاطرت را می خواستم …
نه خاطره ات را ...
حالم اصلا خوب نيست
يك مسكن قوي ميخواهم
بدون تجويز روزگار هم ... مرگ ميدهي؟!
شاید بهانه ی جالبی باشد ، دیدن دوباره تو ...
دیداری که باز هم سرد خواهد بود
و من در دل زمستان سرد باز با سیگار خود را گرم خواهم کرد ...
نگاهت سرد است ...
سیگار شرمنده !!!
آتش جهنم را بیاورید ... .
نه پیشانی من به لبهای تو رسید ، نه لیاقت تو به احساس من
چیزی به هم بدهکار نیستیم
هردو کم آورده ایم ... !!
حــــواست بـہ دلتــ باشد . . .
آن را هـــر جایــــے نگــذار!
ایــن روزهــــــا دل را میــدزدند . . .
بــعد ڪہ بہ دردشـــان نـخــورد
جـای صـــندوق پـستـــ آنــــرا در سطل آشـــــغال مے اندازند !
و تــو خوبــ مـیـــــدانے دلے که اَلمثنے شد!
دیــگر دِلــــ نمـیشود..
نیستی و ببینی
جای خالیت
چگونه به من
دهن کجی میکند...!!
این روزها به هر که می رسم
شماره اش را تـعارفم می کند!!!
انگار که سیگار است!
چون در جوابشان می گویم:
اهلش نیستم....
بهانه می آورم که سر دردم
تو نمیفهمـــے...!!
یک لیوان آب و یک استامینوفن
که نمی تواند دلتنگیم را تسکین دهد ...
آבمــــ هــــآــﮯ ایــــטּ ســرزمـــیــــטּ ســــرבنـــב....
نــــگــآه هــــآیـــشـــآטּ
حـــــرفــ هـــآیـــشـــآטּ
هـــمـــﮧ بـــوــﮯ ســــرבــﮯ مــــیـבهـב
عــــشــــقــــ בر ایـــــטּ ســـــزمــــیـــטּ بــﮯ مـــعـــنــــآســـتــــ
فـــقـــط مـــحـــبــــتــــشــــآט ּ ایـــــטּ اســـــتــــ
ڪـــﮧ
بــــرآــﮯ زخـــمـــ هـــآیـــتــــ
نــــمـــڪــבآטּ مــﮯ آورنــــב
هـــمــیــــטּ..
بلا فاصله پس از مرگم...
مرا به خاک نسپارید....
او عادت دارد
دیر بیاید...!!!
کاش نجابتم را بهانه رفتنت نمی کردی
تا با دیدن هر هرزه ای
با خود نگویم
اگر مثل این بودم نمیرفت...!!!
دروغ چرا؟بعد از " تـــــــو" هیچ چیز قصد گذشتن ندارد
زمان که جای خود ...!
برایم کــََــف زدند
در آغوشَــم گرفتند
تایید و تشویقَــم کردند
که آخــَر فراموشت کردم
دیگر تا ابد بر لَبم لبخندی تصنعی مهمان است
امــا بین خودمآن باشد
هنــوز تنـــــــــــهـآ دلـــبـــرکم تــــــــــــــــــــو هستی
تمام نمی شود برایم
هرروز به دنیا می آیم
و با همین تولد مکرر
بخاطر دوباره دیدنت
می چرخم و خاطره ات را میبوسم
و نگاهت میکنم در قاب عکــــــس
گاهی خیال بوده ام
گاهی توهم
گاهی تجردی تنها
میان آدم ها
سایه ای از خودم
که دنبال تو می گشته
مهم نیست......تو فقط بگو....
چندبار دیگر زمین دور خورشید بچرخد...
می آیی ؟؟ عزیــــــز دلــم ؟؟؟
فرقـے نمـے کند !!
بگویم و بدانـے …!
یا …
نگویم و بدانـے..!
فاصله دورت نمی کند …!!!
در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ …!
جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد
حس میکنم دنیا خالیست مگر تو چند نفر بودی؟
.: Weblog Themes By nbuzz :.